سفارش تبلیغ
صبا ویژن


محمد جواد حیدرى

عضو هیات علمى دانشگاه قم

چکیده
حضرت امام خمینى (ره) فهم قرآن را امر تشکیکى و داراى مراتب‏شمرده‏اند. ایشان بر این نظر است که مقاصد ظاهرى قرآن براى عموم‏انسانها قابل فهم است. وى علاوه بر تصریح بر این معنا با برخى از مطالبى‏که درباره قرآن یاد کرده‏اند، مثل حجیت ظواهر قرآن، تحدى قرآن، کتاب‏هدایت‏بودن قرآن و دعوت به تدبر در قرآن به نوعى بر همگانى بودن فهم‏قرآن استدلال کرده‏اند. در برخى از موارد که فهم قرآن را اختصاصى‏دانسته‏اند، ناظر به بطون قرآن است. حضرت امام شرط فهم بطون قرآن راتهذیب نفس و رهایى از هواهاى نفسانى دانسته‏اند و سر عدم فهم بطون‏قرآن را مربوط به عظمت مراتب قرآن خوانده‏اند.


کلید واژه‏ها: فهم قرآن، عمومى بودن فهم قرآن، خصوصى بودن فهم‏قرآن


1. مقدمه
این مقاله در تحلیل این مساله است که از منظر امام خمینى آیا زبان قرآن اختصاصى‏است و تنها مخصوص گروه خاصى است‏یا زبان همه مردم است و همان راهى‏که مردم براى فهم معانى کلمات یکدیگر طى مى‏کنند، در قرآن نیز همان راه‏طى مى‏شود؟


2. بیان مساله
از برخى از عبارتهاى امام چنین استفاده مى‏شود که زبان قرآن، اختصاصى است وفهم قرآن براى همگان میسور نیست; مانند این سخن که: «قرآن در حد ما نیست. درحد بشر نیست. قرآن سرى است‏بین حق و ولى الله اعظم که رسول خداست. به تبع اونازل مى‏شود تا مى‏رسد به این جایى که به صورت حروف و کتاب در مى‏آید»[1] و نیزمانند این سخن که «قرآن سر است‏سر سر است، سر مستف به سر است، سر مقنع به‏سر است‏»[2].


اما از برخى از عبارات دیگر امام (ره) عمومى بودن فهم قرآن فهمیده مى‏شود;نظیر اینکه فرموده‏اند: «این دستورات خدایى است. این پیامهاى غیبى است که خداى‏جهان براى حفظ استقلال کشور و بناى عظمت و سرفرازى به شما ملت قرآن وپیروان خود فرستاده. آنها را بخوانید و تکرار کنید و در پیرامون آن دقت نمائید و آنهارا بکار بندید تا استقلال و عظمت‏شما برگردد و پیروزى و سرافرازى را دوباره درآغوش بگیرید و گرنه راه نیستى و زندگانى سراسر ذلت و خوارى را خواهید پیمود وطعمه همه جهانیان خواهید شد»[3].


3. بیان راه حل
نحوه جمع این بیانات و رفع تعارض ظاهرى آنها به این شرح است که قرآن مراتبى‏دارد. عبارتهایى که بیانگر راز و رمز و سر قرآن است، ناظر به مراتب و درجات عالیه‏قرآن است; لذا قارى و مفسر قرآن باید عظمت موقعیت و بلنداى معارف این‏اقیانوس بزرگ را درک کند و براى فهم و درک حقایق آن، اهتمامى جدى نماید و ساده‏انگارى و قشرى نگرى و برخورد سرسرى با قرآن را کنار گذارد و بداند که با کلام‏حکیم و عظیم و عزیزى مواجه است و باید با حکمت و عظمت و عزت معنوى به‏محضر قرآن نائل گردد; بنابراین امام با آن جملات در صدد بیان اختصاصى بودن فهم‏قرآن نیست; زیرا از نظر ایشان، خداوند قرآن را از مقام قرب خود به این عالم ظلمانى‏و سجن طبیعت تنزل داده تا همگان از آن در جهت هدایت و سعادت خویش،بهره‏مند گردد. حضرت امام در این زمینه مى‏گوید:


«بدان که این کتاب شریف چنانکه خود بدان تصریح فرموده کتاب هدایت وراهنماى سلوک انسانیت و مربى نفوس و شفاى امراض قلبیه و نور بخش سیر الى الله‏است. بالجمله، خداى تبارک و تعالى به واسطه سعه رحمت‏بر بندگان این کتاب‏شریف را از مقام قرب و قوس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزل داده‏تا به این عالم ظلمانى و سجن طبیعت رسیده و به کسوت الفاظ و صورت حروف‏درآمده براى استخلاص مسجونین در این زندان دنیا و رهایى مغلولین در زنجیرهاى‏آمال و امانى و رساندن آن را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت‏به اوج کمال وقوت انسانیت و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیین، بلکه به وصول به مقام‏قرب و حصول مرتبه لقاء الله که اعظم مقاصد و مطالب اهل الله است‏»[4].


بنابراین اگر در روایات به عظمت قرآن و فضیلت آن بر سایر کلمات تاکیدمى‏گردد و فاصله‏اى میان سخن حق با خلق معین مى‏گردد و از ظهور و بطون قرآن‏سخن میان مى‏آید[5] و اگر در کلمات اما «از راز و سر و اسرار و رموز قرآن‏» و«الحضار فهم حقیقت آن براى ذات بنى و ولى‏» سخن مى‏رود[6]، نه بدان جهت است‏که معانى ظاهرى قرآن قابل دسترسى براى همگان نیست و عموم مردم نمى‏توانند به‏مقاصد و پیامهاى آشکار قرآن نائل گردند; بلکه بدان جهت است که قرآن داراى‏مراتب و مراحل بلند و بالایى است که فهم هر مرحله نیازمند به دقت و عمق ویژه‏اى‏است که هر کس به حسب سعه وجودى و صلاحیت و طهارت قلبى خویش مى‏توانداز آن استفاده کند.


بنابراین از منظر امام خمینى فهم قرآن عمومى است; چون سخن خداى تعالى براساس نظام عمومى سخن گفتن عقلا مبتنى است; چنانکه گوید: «قرآن کریم اشارات‏بسیار لطیفى دارد; لکن چون براى عموم مردم وارد شده است، یک صورتى گفته شده‏است که هم خواص از آن ادراک کنند هم عموم از آن ادراک کنند. قرآن کریم مرکزهمه عرفانهاست مبدا همه معرفتهاست، لکن فهمش مشکل است‏»[7].


از منظر امام قرآن مانند سفره‏اى است که خداوند براى همه بشر پهن کرده‏است.اگر کسى لیاقت و صلاحیت‏خویش را در بهره‏بردارى از قرآن از دست نداده باشد وخود را به موانع فهم آلوده نکرده‏باشد، مى‏تواند از این کتاب عظیم الهى بهره‏بردارى‏کند.


قرآن یک سفره‏اى است که خدا پهن کرده براى همه بشر، یک سفره پهنى است،هر که به اندازه اشتهایش از آن مى‏تواند استفاده کند. اگر مریض نباشد که بى اشتهاباشد... از قرآن استفاده مى‏کند»[8].


امام خمینى بر این باور است که حتى تمام مردم شرق و غرب مى‏توانند از قرآن‏استفاده کنند، استفاده از قرآن از منظر امام ویژه حکیم و عارف و فقیه و عالم نیست;بلکه عوام نیز مى‏توانند از این سفره گسترده الهى استفاده کنند; چنانکه مى‏فرماید:


«این کتاب و این سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قیامت کتابى‏است که تمامى بشر عامى، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او استفاده مى‏کنند[9].


4.ادله همگانى بودن فهم ظاهر قرآن
از مطاوى سخنان امام خمینى دلایلى چند درباره عمومى بودن فهم ظاهر قرآن به‏دست مى‏آید که اینک بیان مى‏شود.


1.4. حجیت ظواهر قرآن
یکى از مباحث مهم علم اصول این است که آیا ظواهر قرآن حجت است‏یا نه.اخبارى‏ها و برخى از محدثان ظواهر قرآن را براى همگان حجت نمى‏دانند ومى‏گویند: ظواهر قرآن تنها براى کسانى که مخاطب قرآن هستند و افهام آنان قصدشده، حجت است و براى دیگران قابل فهم و تمسک و استدلال نیست. امام خمینى‏ظواهر قرآن را براى همگان حجت مى‏داند و به بناى عقلا بر عمل به ظواهر کلام‏تمسک مى‏نماید و در این زمینه مى‏نویسد:


«بناى عقلا بر عمل بر ظواهر کلام است، مگر اینکه بناى گوینده بر رمز و حذف‏قرائن باشد و نخواهد آن را به دیگران بفهماند و گرنه کلام براى همه قابل تمسک‏است و نمى‏توان روشى را که تمام عقلا در استفاده از کلام دارند، محدود به گروهى‏خاص کرد»[10].


از منظر امام اختصاصى بودن کلام به جهت رعایت مصلحتى از مصالح است;مانند کسى که نامه‏اى را به دوست‏خود مى‏نویسد و در آن مطالبى مى‏آورد که افشاى‏آنها زیان نویسنده یا دوستش را به همراه خواهد داشت. او چون احتمال مى‏دهد که‏نامه به دست دشمن بیافتد; از این رو مطالب را به صورت رمز و راز بیان مى‏کند; دراین صورت ظاهر کلام وى براى دیگران قابل تمسک و استناد نیست; اما در موردقرآن چنین احتمالى وجود ندارد; لذا دلیلى براى اختصاصى بودن پیام قرآن وجودندارد; بنابراین قرآن خطاب به گروهى خاص نازل نشده است.


2.4. تحدى قرآن
یکى از دلایل دیگر اختصاصى نبودن فهم و زیان قرآن، اعجاز قرآن و وجوه آن است;زیرا قرآن با تحدى و مبارزطلبى همگان را به آوردن مثل قرآن یا سوره‏اى از آن فراخوانده است و به تمام عائله بشرى از روى اطمینان اعلام مى‏کنند که نمى‏توانند مانندقرآن را بیاورند. اگر فهم قرآن اختصاصى بود، دیگر این دعوت به تحدى بى معنا بود.امام خمینى در این باره مى‏فرماید:


«قرآن کریم خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دوره‏هااعلان کرده است و عجز جمیع بشر را بلکه تمام جن و انس را از آوردن به مثل خودابلاغ کرده. امروزه ملت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشراز روى کمال اطمینان اعلان مى‏کنند که این نشانه پیغمبرى نور پاک محمدى است،هر کس از دنیاى پر آشوب علم و دانش مثل او را آورد، ما تسلیم او مى‏شویم‏»[12].


تلازمى که میان تحدى قرآن و قابل فهم بودن آن براى مردم برقرار است، به این‏شرح است که شخص حکیم بر انجام کارى به تحدى و مبارزه‏جویى مى‏پردازد که‏اشخاص طرف تحدى به نوع آن کار و چگونگى انجامش آگاهى داشته باشند و گرنه‏انجام تحدى قبیح خواهد بود; بسان کشتى‏گیرى که افراد بى اطلاع از فنون کشتى را به‏تحدى فرا بخواند و بگوید: من مى‏توانم پشت همه شما را به خاک بمالم.


بنابراین نظر به اینکه خداى تعالى حکیم است و تنها کارهاى حکیمانه از او سرمى‏زند، مقتضى است در خصوص قرآن که تحدى نموده است، خود قرآن براى‏مخاطبات قابل فهم باشد و گرنه این تحدى قبیح بود.


3.4. قرآن، کتاب هدایت
از منظر امام قرآن، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است. این دلیلى‏دیگر بر اختصاصى نبودن فهم قرآن است. امام خمینى در زمینه کتاب هدایت‏بودن‏قرآن مى‏نویسد:


«این کتاب شریف که به شهادت خداى تعالى کتاب هدایت و تعلیم است و نورطریق سلوک انسانیت است. باید مفسر در هر قصه از قصص آن بلکه هر آیه از آیات‏آن، جهت اهتداى به عالم غیب و حیث راهنمایى به طرق سعادت و سلوک طریق‏معرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند.


در همین قصه آدم و حوا و قضایاى آنها با ابلیس از اول خلقت آنها تا ورود آنها درارض که حق تعالى مکرر در کتاب خود ذکر فرموده، چقدر معارف و مواغط مذکور ومرموز است و ما را به چقدر از معایب نفس و اخلاق ابلیسى و کمالات آن و معارف‏آدمى آشنا مى‏کند و ما از آن غافل هستیم.


بالجمله، کتاب خدا، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است.کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانى، اخلاقى و مبین جهات عرفانى و اخلاقى و دیگرجهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسرى که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظرنموده یا اهمیت‏به آن نداده از مقصود قرآن و منظور اصلى انزال کتب و ارسال رسال‏غفلت ورزیده است‏»[13].


چنانکه از اظهارات حضرت امام استفاده مى‏شود. قرآن کریم کتاب هدایت عموم‏مردم است و روشن است که لازمه هدایتگرى قرآن برا عموم مردم آن است که براى‏زنان قابل فهم باشد.


4.4. دعوت به تدبر در قرآن
امام خمینى همگان را به فراگیرى آداب مهم قرائت قرآن و تفکر و تدبر در این کتاب‏عظیم الهى فرا مى‏خواند و این مطلب خود یکى از دلایلى است که بر عمومى بودن‏فهم قرآن و اختصاصى نبودن آن به گروهى خاصى دلالت دارد; زیرا اگر فهم قرآن‏اختصاصى بود دیگر معنا ندارد که حضرت امام به پیروى از آیات قرآن کریم همگان‏را به تدبر در قرآن فرا خواند و تشویق نماید.


امام در این باره مى‏فرماید:


«و دیگر از آداب مهمه قرائت قرآن تفکر است و مقصود از تفکر آن است که ازآیات شریفه جستجوى مقصد و مقصود کند و چون مقصد قرآن چنانکه خود آن‏صحیفه نورانیه فرماید، هدایت‏به سبل سلامت است و اخراج از هم مراتب لمات‏است‏به عالم نور و هدایت‏به طریق مستقیم است. باید انسان به تفکر در آیات شریفه‏مراتب سلامت را... بدست آورد»[14].


5. اختصاصى بودن فهم بطون قرآن
فهم قرآن مقول به تشکیک است و مراتبى شدید و ضعیف، و کامل و ناقص دارد. فهم‏مراتب عالى و باطن و ارتباط با اسرار قرآن بهره اولیاء الله و بندگان مخلص الهى است.از نظر امام خمینى معانى حقیقى قرآن قابل دسترس ما انسان‏هاى محجوب درطبیعت نیست. قرآن سر و سر سر است; اما این مطلب به معناى اختصاصى بودن فهم‏قرآن نیست; زیرا قرآن، ظاهر و باطنى و باطن آن باطن‏هایى دارد و هر کس به اندازه‏علم و معرفت و استعدادهاى خود مى‏تواند از این اقیانوس مواج معرفت و منبع‏جوشان کشف محمدى، بهره‏مند گردد.


آنان که با حکایتها و ظرافتها و اشارتهاى عرفانى سرو کار دارند، از نکات وتنبیهات عرفانى قرآن بهره مى‏برند و آنان که با برهان و استدلال و منطق ارتباط دارند،از این بعد قرآن استفاده مى‏کنند. فقیهان از آیات الاحکام قرآن استفاده فقهى مى‏کنندو دانشمندان علم اصول و ادبیات و تاریخ و جامعه‏شناسى و روانشناسى نیز هر گروه‏مى‏توانند بهره‏هایى در حوزه تخصص خود از این منبع فیاض الهى ببرند.


وارستگان صاحب آداب قلبى و مراقبات باطنى رشحه و جرحه‏اى از آنچه قلب‏عوام دریافت نموده، براى تشنگان این کوثر به هدیه مى‏آورند[15].


اما مراتب قرآن آنقدر لایه‏هاى تو در تو دارد که در برخى از مراحل آن دیگر علوم‏رسمیه و معارف قلبیه و مکاشفه غیبیه هم کار ساز نیست و ذات نبى ختمى‏مرتبت رالازم دارد تا در محفل انس قاب قوسین به آن حقایق دسترسى پیدا کند[16].


و این مراتب و بواطن منافاتى با حجیت ظواهر قرآن براى همگان و «بیان للناس‏»و «رحمة للعالمین‏» و قابل فهم بودن قرآن و بهره مندى همگان از این دریاى مواج‏معارف ندارد; زیرا هر کس به اندازه سعه وجودى خود و لیاقت و لاحیت‏خویش‏از قرآن بهره‏مند مى‏گردد.


امام در این باره مى‏فرماید: «واقع قرآن نصیب همگان نمى‏گردد; بلکه مخصوص‏انبیاء و اولیاء است. دیگران به اندازه سعه وجودى خویش و لیاقت و معرفت‏خود ازاین نعمت‏بیکران استفاده مى‏کنند: «قرآن یک نعمتى است که همه از آن استفاده‏مى‏کنند، اما استفاده‏اى که پیغمبر اکرم از قرآن مى‏کرده است غیر استفاده‏اى است که‏دیگران از آن مى‏کرده‏اند: «انما یعرف القرآن من خوطب به‏» آن که قرآن بر او نازل شده‏است مى‏داند که آن چیست، چه جور نازل شده، کیفیت نزولش چیست؟ چه مقصدى‏در این نزول هست و محتواى آن چیست و غایت این کار چیست؟ او مى‏داند، آنهایى‏هم که به تعلیم او تربیت‏شده‏اند، آن هم براى خاطر تربیت او مى‏دانند[17].


6. شرط فهم بطون قرآن
قرآن پژوهى و وارد شدن به علم تفسیر و درک صحیح و کامل قرآن نیازمند آشنایى باقواعد و مقدمات تفسیر و ضوابط فهم قرآن است. بسیارى از قرآن پژوهان رعایت‏قواعد و آگاهى به مقدمات تفسیر را از شروط تفسیر مى‏دانند.


حضرت امام علاوه بر فراگیرى مقدمات و قواعد فهم قرآن به زدودن موانع وآراستگى به فضایل و تخلیه رذایل و تخلق به اخلاق الهى به منظور کسب صلاحیت‏براى دریافت‏حقایق وحیانى و دست‏یابى به معارف ربانى تاکید دارد.


از این امر مهم یعنى دور کردن موانع و آراستگى به فضایل در علوم قرآن به ادب‏نفسى و علم موهبت تعبیر شده و بسیارى از دانشمندان علوم قرآن بر ضرورت‏برخوردارى از آن در تفسیر قرآن تاکید کرده‏اند.


امام خمینى نیز ضمن اشاره به حجابهاى ظلمانى و موانع فهم قرآن و دریافت نوربه راهکارهاى عملى آن حجابها پرداخته و فرموده‏اند: «مادامى که انسان در حجاب‏خود هست نمى‏تواند این قرآن را که نور است ادراک کند. تا انسان از حجاب بسیارظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است تا گرفتار خود بینى‏هاست‏تا گرفتار چیزهایى است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است... لیاقت پیدا نمى‏کندکه این نور الهى در قلب او منعکس شود. کسانى که بخواهند محتواى قرآن را بفهمندو طورى باشند که هر چه قرائت کنند بالا بروند و به مبدا نور و مبدا اعلى نزدیک شوند، این ممکن نمى‏شود الا اینکه این حجابها برداشته شود»[18].


7. سر عدم دستیابى به باطن قرآن
از منظر امام خمینى عدم دستیابى به حقیقت قرآن مربوط به پیش از نزول قرآن و تنزل‏یافتن معانى و در مقام واحدیت است; ولى پس از نزول قرآن مساله فهم به دلیل‏استفاده از الفاظ بشرى، بسیار آسان شده است و به همین جهت قرآن، قابل فهم‏همگان شده است و فهم آن اختصاصى نیست; بنابراین برخى از مراتب قرآن به دلیل‏عظمت جایگاه و بلنداى موقعیت‏براى گروه‏هایى از مردم حتى عارفان و مکاشفان وحکیمان الهى قابل دسترسى نیست; لکن این نرسیدن و نفهمیدن مربوط به الفاظ وارتباط سمعى و بصرى کلام نیست; بلکه به دلیل علو مراتب و لایه‏هاى تو در توى‏قرآن است که تنها شامل غواصانى چون نبى اکرم و راسخان در علم مى‏گردد:


«فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است و حقیقت قرآن شریف الهى قبل ازتنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه از شئوون ذاتیه و حقایق علیه در حضرت‏واحدیت است و آن حقیقت کلام نفسى است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیه‏است و این حقیقت‏براى احدى حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نه‏به مکاشفه غیبیه، مگر به مکاشفه تامه الهیه براى ذات مبارک نبى ختمى - صلى الله‏علیه و آله - در محفل انس «قاب قوسین‏» بلکه در خلوتگاه سر مقام «اوادنى‏» و دست‏آمال عائله بشریه از آن کوتاه است، مگر خلص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه وحقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطه تبعیت تامه، فانى در آن‏حضرت شدند، آن علوم کاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقى کنند و حقیقت قرآن به‏همان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلى کند به قلوب آنهامنعکس‏شود; بدون تنزل به منازل و تطور به اطوار»[19].


حضرت امام در این عبارتها به این نکته توجه مى‏دهند که دریافت‏حقایق باطنى‏قرآن قبل از تنزل به منازل خلقیه براى مردم متعارف امکان ندارد. فهم قرآن داراى‏درجات گوناگون است که برخى از آنها ویژه عارفان و واصلان و برخى میسورافرادى است که با مبدا نور اتصال پیدا کرده‏اند و در مقام غیب گام نهاده‏اند و برخى ازمراتب فهم قرآن ویژه انبیاء و اولیاء است و برخى از مراتب آن شامل همگان مى‏گردد.


هر کس به هر میزانى که موانع و حجابها را از خود دور ساخته و به طهارت معنوى‏نائل گشته‏باشد، مى‏تواند از قرآن بهره‏مند گردد و قرائت قرآن او تبدیل به نورى گرددکه او را بالا ببرد و حجابهاى نفسانى را در نوردد (34) .


نظر به اینکه قرآن به زبان مردم نازل شده است «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان‏قومه‏» [ابراهیم،4] همه مردم باید قواعد و شرائط فهم و سخن را رعایت کنند و از اصول‏تفسیر در فراگیرى قرآن پیروى نمایند.


8. نتیجه
سخن گفتن خداوند به صورت سرى با بندگان خاص افزون بر پیام‏هاى عمومى و به‏کارگیرى رمز و راز در حروف مقطعه یا بطن که فقط در دسترس محرمان اسرار وراسخون در علم قرار دارد، منافاتى با همگان بودن فهم قرآن و اختصاصى نبودن فهم‏قرآن ندارد.


درک بطن و اسرار قرآن علاوه بر آشنایى با قواعد و مقدمات تفسیر نیازمنداطلاعات بیرونى یا مرتبه خاصى از طهارت نفس وزدودن موانع مى‏باشد. بین ظاهر وباطن نوعى ارتباط برقرار است که کشف آن در دسترس محرمان اسرار قرآن‏مى‏باشد[21].


زبان قرآن، زبانى آشکار و همگانى و فهم آن عمومى است و بر اساس زبان عرف‏و محاوره مردم تنظیم شده است[22]; لکن بدون تسلط بر قواعد زبان عربى و اطلاع ازمفردات و معانى الفاظ قرآن و نیز تحجر در کشف شیوه عمومى فهم عقلا و در نهایت‏بدون آگاهى از مخصصات و مقیدات و مانند آنها در آیات و روایات نمى‏توان به‏استنباط و برداشت از قرآن پرداخت و پرداختن به فهم دقیق و استنباط از قرآن‏نیازمند اجتهاد و جهاد علمى و عملى است [23].


پى‏نوشت:


1) در روایات فراوانى چنین آمده‏است که به قارى قرآن گفته مى‏شود: قرآن بخوان و بالا برو; پس هر آیه‏اى‏که مى‏خواند، پله‏اى بالا مى‏رود[20].


منابع
1. خمینى (امام); صحیفه نور، ج‏19، ص‏171 - 172.

2. همو; تفسیر سوره حمد، چ‏1، قسم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375ش، ص‏165.

3. همو; کشف الاسرار، ص‏234.

4. همو; آداب الصلوة، ص‏184.

5. مجلس; محمد باقر; بحارالانوار، ط‏2، بیروت، مؤسسة الوفا، ج‏89، ص‏19 و 107.

6. خمینى (امام); تفسیر سوره حمد، ص‏165 و صحیفه نور، ج 19، ص‏171.

7. همو; صحیفه نور، ج‏19، ص‏251.

8. همو; تفسیر سوره حمد، ص‏173.

9. همو; صحیفه نور، ج‏14، ص‏251.

10. همو; تهذیب الاصول، به قلم جعفر سبحانى، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج‏2، ص‏95.

11. همان.

12. همو; کشف الاسرار، ص‏47.

13. همو; آداب الصلوة، ص‏194.

14. همان 208.

15. همو; صحیفه نور، ج‏20، ص‏20.

16. همو; آداب الصلوة، ص‏31.

17. همو; صحیفه نور، ج‏19، ص‏211 با حذف و تصرف اندک.

18. همان، ج‏14، ص‏253 با حذف و تصرف اندک.

19. همو; آداب الصلوة، ص‏31.

20. کلینى، محمد بن یعقوب; اصول کافى، ج‏2، ص‏603.

21. خمینى (امام); تفسیر سوره حمد، ص‏167 و همو; آداب الصلوة، ص‏22181. همو; صحیفه نور، ج‏19، ص‏251 و ج‏14، ص‏251 و همو; آداب الصلوة، ص‏208.

23. ر.ک; هادوى، مهدى; مبانى کلامى اجتهاد، ص‏307 - 297.

http://www.al-shia.com/html/far/books/majalat/32/02/09.htm


مشخصات مدیر وبلاگ
دکتر محمد جواد حیدری خراسانی[0]
 

استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم و فارغ التحصیل از دانشگاه تهران در همین رشته و استاد حوزه علمیه قم


لوگوی وبلاگ

عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 77
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 21306
کل یاداشته ها : 19

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ