محمد جواد حیدرى
عضو هیات علمى دانشگاه قم
چکیده
حضرت امام خمینى (ره) فهم قرآن را امر تشکیکى و داراى مراتبشمردهاند. ایشان بر این نظر است که مقاصد ظاهرى قرآن براى عمومانسانها قابل فهم است. وى علاوه بر تصریح بر این معنا با برخى از مطالبىکه درباره قرآن یاد کردهاند، مثل حجیت ظواهر قرآن، تحدى قرآن، کتابهدایتبودن قرآن و دعوت به تدبر در قرآن به نوعى بر همگانى بودن فهمقرآن استدلال کردهاند. در برخى از موارد که فهم قرآن را اختصاصىدانستهاند، ناظر به بطون قرآن است. حضرت امام شرط فهم بطون قرآن راتهذیب نفس و رهایى از هواهاى نفسانى دانستهاند و سر عدم فهم بطونقرآن را مربوط به عظمت مراتب قرآن خواندهاند.
کلید واژهها: فهم قرآن، عمومى بودن فهم قرآن، خصوصى بودن فهمقرآن
1. مقدمه
این مقاله در تحلیل این مساله است که از منظر امام خمینى آیا زبان قرآن اختصاصىاست و تنها مخصوص گروه خاصى استیا زبان همه مردم است و همان راهىکه مردم براى فهم معانى کلمات یکدیگر طى مىکنند، در قرآن نیز همان راهطى مىشود؟
2. بیان مساله
از برخى از عبارتهاى امام چنین استفاده مىشود که زبان قرآن، اختصاصى است وفهم قرآن براى همگان میسور نیست; مانند این سخن که: «قرآن در حد ما نیست. درحد بشر نیست. قرآن سرى استبین حق و ولى الله اعظم که رسول خداست. به تبع اونازل مىشود تا مىرسد به این جایى که به صورت حروف و کتاب در مىآید»[1] و نیزمانند این سخن که «قرآن سر استسر سر است، سر مستف به سر است، سر مقنع بهسر است»[2].
اما از برخى از عبارات دیگر امام (ره) عمومى بودن فهم قرآن فهمیده مىشود;نظیر اینکه فرمودهاند: «این دستورات خدایى است. این پیامهاى غیبى است که خداىجهان براى حفظ استقلال کشور و بناى عظمت و سرفرازى به شما ملت قرآن وپیروان خود فرستاده. آنها را بخوانید و تکرار کنید و در پیرامون آن دقت نمائید و آنهارا بکار بندید تا استقلال و عظمتشما برگردد و پیروزى و سرافرازى را دوباره درآغوش بگیرید و گرنه راه نیستى و زندگانى سراسر ذلت و خوارى را خواهید پیمود وطعمه همه جهانیان خواهید شد»[3].
3. بیان راه حل
نحوه جمع این بیانات و رفع تعارض ظاهرى آنها به این شرح است که قرآن مراتبىدارد. عبارتهایى که بیانگر راز و رمز و سر قرآن است، ناظر به مراتب و درجات عالیهقرآن است; لذا قارى و مفسر قرآن باید عظمت موقعیت و بلنداى معارف ایناقیانوس بزرگ را درک کند و براى فهم و درک حقایق آن، اهتمامى جدى نماید و سادهانگارى و قشرى نگرى و برخورد سرسرى با قرآن را کنار گذارد و بداند که با کلامحکیم و عظیم و عزیزى مواجه است و باید با حکمت و عظمت و عزت معنوى بهمحضر قرآن نائل گردد; بنابراین امام با آن جملات در صدد بیان اختصاصى بودن فهمقرآن نیست; زیرا از نظر ایشان، خداوند قرآن را از مقام قرب خود به این عالم ظلمانىو سجن طبیعت تنزل داده تا همگان از آن در جهت هدایت و سعادت خویش،بهرهمند گردد. حضرت امام در این زمینه مىگوید:
«بدان که این کتاب شریف چنانکه خود بدان تصریح فرموده کتاب هدایت وراهنماى سلوک انسانیت و مربى نفوس و شفاى امراض قلبیه و نور بخش سیر الى اللهاست. بالجمله، خداى تبارک و تعالى به واسطه سعه رحمتبر بندگان این کتابشریف را از مقام قرب و قوس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزل دادهتا به این عالم ظلمانى و سجن طبیعت رسیده و به کسوت الفاظ و صورت حروفدرآمده براى استخلاص مسجونین در این زندان دنیا و رهایى مغلولین در زنجیرهاىآمال و امانى و رساندن آن را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیتبه اوج کمال وقوت انسانیت و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیین، بلکه به وصول به مقامقرب و حصول مرتبه لقاء الله که اعظم مقاصد و مطالب اهل الله است»[4].
بنابراین اگر در روایات به عظمت قرآن و فضیلت آن بر سایر کلمات تاکیدمىگردد و فاصلهاى میان سخن حق با خلق معین مىگردد و از ظهور و بطون قرآنسخن میان مىآید[5] و اگر در کلمات اما «از راز و سر و اسرار و رموز قرآن» و«الحضار فهم حقیقت آن براى ذات بنى و ولى» سخن مىرود[6]، نه بدان جهت استکه معانى ظاهرى قرآن قابل دسترسى براى همگان نیست و عموم مردم نمىتوانند بهمقاصد و پیامهاى آشکار قرآن نائل گردند; بلکه بدان جهت است که قرآن داراىمراتب و مراحل بلند و بالایى است که فهم هر مرحله نیازمند به دقت و عمق ویژهاىاست که هر کس به حسب سعه وجودى و صلاحیت و طهارت قلبى خویش مىتوانداز آن استفاده کند.
بنابراین از منظر امام خمینى فهم قرآن عمومى است; چون سخن خداى تعالى براساس نظام عمومى سخن گفتن عقلا مبتنى است; چنانکه گوید: «قرآن کریم اشاراتبسیار لطیفى دارد; لکن چون براى عموم مردم وارد شده است، یک صورتى گفته شدهاست که هم خواص از آن ادراک کنند هم عموم از آن ادراک کنند. قرآن کریم مرکزهمه عرفانهاست مبدا همه معرفتهاست، لکن فهمش مشکل است»[7].
از منظر امام قرآن مانند سفرهاى است که خداوند براى همه بشر پهن کردهاست.اگر کسى لیاقت و صلاحیتخویش را در بهرهبردارى از قرآن از دست نداده باشد وخود را به موانع فهم آلوده نکردهباشد، مىتواند از این کتاب عظیم الهى بهرهبردارىکند.
قرآن یک سفرهاى است که خدا پهن کرده براى همه بشر، یک سفره پهنى است،هر که به اندازه اشتهایش از آن مىتواند استفاده کند. اگر مریض نباشد که بى اشتهاباشد... از قرآن استفاده مىکند»[8].
امام خمینى بر این باور است که حتى تمام مردم شرق و غرب مىتوانند از قرآناستفاده کنند، استفاده از قرآن از منظر امام ویژه حکیم و عارف و فقیه و عالم نیست;بلکه عوام نیز مىتوانند از این سفره گسترده الهى استفاده کنند; چنانکه مىفرماید:
«این کتاب و این سفره گسترده در شرق و غرب و از زمان وحى تا قیامت کتابىاست که تمامى بشر عامى، عالم، فیلسوف، عارف، فقیه، همه از او استفاده مىکنند[9].
4.ادله همگانى بودن فهم ظاهر قرآن
از مطاوى سخنان امام خمینى دلایلى چند درباره عمومى بودن فهم ظاهر قرآن بهدست مىآید که اینک بیان مىشود.
1.4. حجیت ظواهر قرآن
یکى از مباحث مهم علم اصول این است که آیا ظواهر قرآن حجت استیا نه.اخبارىها و برخى از محدثان ظواهر قرآن را براى همگان حجت نمىدانند ومىگویند: ظواهر قرآن تنها براى کسانى که مخاطب قرآن هستند و افهام آنان قصدشده، حجت است و براى دیگران قابل فهم و تمسک و استدلال نیست. امام خمینىظواهر قرآن را براى همگان حجت مىداند و به بناى عقلا بر عمل به ظواهر کلامتمسک مىنماید و در این زمینه مىنویسد:
«بناى عقلا بر عمل بر ظواهر کلام است، مگر اینکه بناى گوینده بر رمز و حذفقرائن باشد و نخواهد آن را به دیگران بفهماند و گرنه کلام براى همه قابل تمسکاست و نمىتوان روشى را که تمام عقلا در استفاده از کلام دارند، محدود به گروهىخاص کرد»[10].
از منظر امام اختصاصى بودن کلام به جهت رعایت مصلحتى از مصالح است;مانند کسى که نامهاى را به دوستخود مىنویسد و در آن مطالبى مىآورد که افشاىآنها زیان نویسنده یا دوستش را به همراه خواهد داشت. او چون احتمال مىدهد کهنامه به دست دشمن بیافتد; از این رو مطالب را به صورت رمز و راز بیان مىکند; دراین صورت ظاهر کلام وى براى دیگران قابل تمسک و استناد نیست; اما در موردقرآن چنین احتمالى وجود ندارد; لذا دلیلى براى اختصاصى بودن پیام قرآن وجودندارد; بنابراین قرآن خطاب به گروهى خاص نازل نشده است.
2.4. تحدى قرآن
یکى از دلایل دیگر اختصاصى نبودن فهم و زیان قرآن، اعجاز قرآن و وجوه آن است;زیرا قرآن با تحدى و مبارزطلبى همگان را به آوردن مثل قرآن یا سورهاى از آن فراخوانده است و به تمام عائله بشرى از روى اطمینان اعلام مىکنند که نمىتوانند مانندقرآن را بیاورند. اگر فهم قرآن اختصاصى بود، دیگر این دعوت به تحدى بى معنا بود.امام خمینى در این باره مىفرماید:
«قرآن کریم خود در چند جا معجزه بودن خود را به تمام بشر در تمام دورههااعلان کرده است و عجز جمیع بشر را بلکه تمام جن و انس را از آوردن به مثل خودابلاغ کرده. امروزه ملت اسلام همین نشانه خدا را در دست دارند و به تمام عائله بشراز روى کمال اطمینان اعلان مىکنند که این نشانه پیغمبرى نور پاک محمدى است،هر کس از دنیاى پر آشوب علم و دانش مثل او را آورد، ما تسلیم او مىشویم»[12].
تلازمى که میان تحدى قرآن و قابل فهم بودن آن براى مردم برقرار است، به اینشرح است که شخص حکیم بر انجام کارى به تحدى و مبارزهجویى مىپردازد کهاشخاص طرف تحدى به نوع آن کار و چگونگى انجامش آگاهى داشته باشند و گرنهانجام تحدى قبیح خواهد بود; بسان کشتىگیرى که افراد بى اطلاع از فنون کشتى را بهتحدى فرا بخواند و بگوید: من مىتوانم پشت همه شما را به خاک بمالم.
بنابراین نظر به اینکه خداى تعالى حکیم است و تنها کارهاى حکیمانه از او سرمىزند، مقتضى است در خصوص قرآن که تحدى نموده است، خود قرآن براىمخاطبات قابل فهم باشد و گرنه این تحدى قبیح بود.
3.4. قرآن، کتاب هدایت
از منظر امام قرآن، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است. این دلیلىدیگر بر اختصاصى نبودن فهم قرآن است. امام خمینى در زمینه کتاب هدایتبودنقرآن مىنویسد:
«این کتاب شریف که به شهادت خداى تعالى کتاب هدایت و تعلیم است و نورطریق سلوک انسانیت است. باید مفسر در هر قصه از قصص آن بلکه هر آیه از آیاتآن، جهت اهتداى به عالم غیب و حیث راهنمایى به طرق سعادت و سلوک طریقمعرفت و انسانیت را به متعلم بفهماند.
در همین قصه آدم و حوا و قضایاى آنها با ابلیس از اول خلقت آنها تا ورود آنها درارض که حق تعالى مکرر در کتاب خود ذکر فرموده، چقدر معارف و مواغط مذکور ومرموز است و ما را به چقدر از معایب نفس و اخلاق ابلیسى و کمالات آن و معارفآدمى آشنا مىکند و ما از آن غافل هستیم.
بالجمله، کتاب خدا، کتاب معرفت و اخلاق و دعوت به سعادت و کمال است.کتاب تفسیر نیز باید کتاب عرفانى، اخلاقى و مبین جهات عرفانى و اخلاقى و دیگرجهات دعوت به سعادت آن باشد. مفسرى که از این جهت غفلت کرده یا صرف نظرنموده یا اهمیتبه آن نداده از مقصود قرآن و منظور اصلى انزال کتب و ارسال رسالغفلت ورزیده است»[13].
چنانکه از اظهارات حضرت امام استفاده مىشود. قرآن کریم کتاب هدایت عموممردم است و روشن است که لازمه هدایتگرى قرآن برا عموم مردم آن است که براىزنان قابل فهم باشد.
4.4. دعوت به تدبر در قرآن
امام خمینى همگان را به فراگیرى آداب مهم قرائت قرآن و تفکر و تدبر در این کتابعظیم الهى فرا مىخواند و این مطلب خود یکى از دلایلى است که بر عمومى بودنفهم قرآن و اختصاصى نبودن آن به گروهى خاصى دلالت دارد; زیرا اگر فهم قرآناختصاصى بود دیگر معنا ندارد که حضرت امام به پیروى از آیات قرآن کریم همگانرا به تدبر در قرآن فرا خواند و تشویق نماید.
امام در این باره مىفرماید:
«و دیگر از آداب مهمه قرائت قرآن تفکر است و مقصود از تفکر آن است که ازآیات شریفه جستجوى مقصد و مقصود کند و چون مقصد قرآن چنانکه خود آنصحیفه نورانیه فرماید، هدایتبه سبل سلامت است و اخراج از هم مراتب لماتاستبه عالم نور و هدایتبه طریق مستقیم است. باید انسان به تفکر در آیات شریفهمراتب سلامت را... بدست آورد»[14].
5. اختصاصى بودن فهم بطون قرآن
فهم قرآن مقول به تشکیک است و مراتبى شدید و ضعیف، و کامل و ناقص دارد. فهممراتب عالى و باطن و ارتباط با اسرار قرآن بهره اولیاء الله و بندگان مخلص الهى است.از نظر امام خمینى معانى حقیقى قرآن قابل دسترس ما انسانهاى محجوب درطبیعت نیست. قرآن سر و سر سر است; اما این مطلب به معناى اختصاصى بودن فهمقرآن نیست; زیرا قرآن، ظاهر و باطنى و باطن آن باطنهایى دارد و هر کس به اندازهعلم و معرفت و استعدادهاى خود مىتواند از این اقیانوس مواج معرفت و منبعجوشان کشف محمدى، بهرهمند گردد.
آنان که با حکایتها و ظرافتها و اشارتهاى عرفانى سرو کار دارند، از نکات وتنبیهات عرفانى قرآن بهره مىبرند و آنان که با برهان و استدلال و منطق ارتباط دارند،از این بعد قرآن استفاده مىکنند. فقیهان از آیات الاحکام قرآن استفاده فقهى مىکنندو دانشمندان علم اصول و ادبیات و تاریخ و جامعهشناسى و روانشناسى نیز هر گروهمىتوانند بهرههایى در حوزه تخصص خود از این منبع فیاض الهى ببرند.
وارستگان صاحب آداب قلبى و مراقبات باطنى رشحه و جرحهاى از آنچه قلبعوام دریافت نموده، براى تشنگان این کوثر به هدیه مىآورند[15].
اما مراتب قرآن آنقدر لایههاى تو در تو دارد که در برخى از مراحل آن دیگر علومرسمیه و معارف قلبیه و مکاشفه غیبیه هم کار ساز نیست و ذات نبى ختمىمرتبت رالازم دارد تا در محفل انس قاب قوسین به آن حقایق دسترسى پیدا کند[16].
و این مراتب و بواطن منافاتى با حجیت ظواهر قرآن براى همگان و «بیان للناس»و «رحمة للعالمین» و قابل فهم بودن قرآن و بهره مندى همگان از این دریاى مواجمعارف ندارد; زیرا هر کس به اندازه سعه وجودى خود و لیاقت و لاحیتخویشاز قرآن بهرهمند مىگردد.
امام در این باره مىفرماید: «واقع قرآن نصیب همگان نمىگردد; بلکه مخصوصانبیاء و اولیاء است. دیگران به اندازه سعه وجودى خویش و لیاقت و معرفتخود ازاین نعمتبیکران استفاده مىکنند: «قرآن یک نعمتى است که همه از آن استفادهمىکنند، اما استفادهاى که پیغمبر اکرم از قرآن مىکرده است غیر استفادهاى است کهدیگران از آن مىکردهاند: «انما یعرف القرآن من خوطب به» آن که قرآن بر او نازل شدهاست مىداند که آن چیست، چه جور نازل شده، کیفیت نزولش چیست؟ چه مقصدىدر این نزول هست و محتواى آن چیست و غایت این کار چیست؟ او مىداند، آنهایىهم که به تعلیم او تربیتشدهاند، آن هم براى خاطر تربیت او مىدانند[17].
6. شرط فهم بطون قرآن
قرآن پژوهى و وارد شدن به علم تفسیر و درک صحیح و کامل قرآن نیازمند آشنایى باقواعد و مقدمات تفسیر و ضوابط فهم قرآن است. بسیارى از قرآن پژوهان رعایتقواعد و آگاهى به مقدمات تفسیر را از شروط تفسیر مىدانند.
حضرت امام علاوه بر فراگیرى مقدمات و قواعد فهم قرآن به زدودن موانع وآراستگى به فضایل و تخلیه رذایل و تخلق به اخلاق الهى به منظور کسب صلاحیتبراى دریافتحقایق وحیانى و دستیابى به معارف ربانى تاکید دارد.
از این امر مهم یعنى دور کردن موانع و آراستگى به فضایل در علوم قرآن به ادبنفسى و علم موهبت تعبیر شده و بسیارى از دانشمندان علوم قرآن بر ضرورتبرخوردارى از آن در تفسیر قرآن تاکید کردهاند.
امام خمینى نیز ضمن اشاره به حجابهاى ظلمانى و موانع فهم قرآن و دریافت نوربه راهکارهاى عملى آن حجابها پرداخته و فرمودهاند: «مادامى که انسان در حجابخود هست نمىتواند این قرآن را که نور است ادراک کند. تا انسان از حجاب بسیارظلمانى خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاى نفسانى است تا گرفتار خود بینىهاستتا گرفتار چیزهایى است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است... لیاقت پیدا نمىکندکه این نور الهى در قلب او منعکس شود. کسانى که بخواهند محتواى قرآن را بفهمندو طورى باشند که هر چه قرائت کنند بالا بروند و به مبدا نور و مبدا اعلى نزدیک شوند، این ممکن نمىشود الا اینکه این حجابها برداشته شود»[18].
7. سر عدم دستیابى به باطن قرآن
از منظر امام خمینى عدم دستیابى به حقیقت قرآن مربوط به پیش از نزول قرآن و تنزلیافتن معانى و در مقام واحدیت است; ولى پس از نزول قرآن مساله فهم به دلیلاستفاده از الفاظ بشرى، بسیار آسان شده است و به همین جهت قرآن، قابل فهمهمگان شده است و فهم آن اختصاصى نیست; بنابراین برخى از مراتب قرآن به دلیلعظمت جایگاه و بلنداى موقعیتبراى گروههایى از مردم حتى عارفان و مکاشفان وحکیمان الهى قابل دسترسى نیست; لکن این نرسیدن و نفهمیدن مربوط به الفاظ وارتباط سمعى و بصرى کلام نیست; بلکه به دلیل علو مراتب و لایههاى تو در توىقرآن است که تنها شامل غواصانى چون نبى اکرم و راسخان در علم مىگردد:
«فهم عظمت هر چیز به فهم حقیقت آن است و حقیقت قرآن شریف الهى قبل ازتنزل به منازل خلقیه و تطور به اطوار فعلیه از شئوون ذاتیه و حقایق علیه در حضرتواحدیت است و آن حقیقت کلام نفسى است که مقارعه ذاتیه در حضرات اسمائیهاست و این حقیقتبراى احدى حاصل نشود به علوم رسمیه و نه به معارف قلبیه و نهبه مکاشفه غیبیه، مگر به مکاشفه تامه الهیه براى ذات مبارک نبى ختمى - صلى اللهعلیه و آله - در محفل انس «قاب قوسین» بلکه در خلوتگاه سر مقام «اوادنى» و دستآمال عائله بشریه از آن کوتاه است، مگر خلص از اولیاء الله که به حسب انوار معنویه وحقایق الهیه با روحانیت آن ذات مقدس مشترک و به واسطه تبعیت تامه، فانى در آنحضرت شدند، آن علوم کاشفه را بالوراثه از آن حضرت تلقى کنند و حقیقت قرآن بههمان نورانیت و کمال که در قلب مبارک آن حضرت تجلى کند به قلوب آنهامنعکسشود; بدون تنزل به منازل و تطور به اطوار»[19].
حضرت امام در این عبارتها به این نکته توجه مىدهند که دریافتحقایق باطنىقرآن قبل از تنزل به منازل خلقیه براى مردم متعارف امکان ندارد. فهم قرآن داراىدرجات گوناگون است که برخى از آنها ویژه عارفان و واصلان و برخى میسورافرادى است که با مبدا نور اتصال پیدا کردهاند و در مقام غیب گام نهادهاند و برخى ازمراتب فهم قرآن ویژه انبیاء و اولیاء است و برخى از مراتب آن شامل همگان مىگردد.
هر کس به هر میزانى که موانع و حجابها را از خود دور ساخته و به طهارت معنوىنائل گشتهباشد، مىتواند از قرآن بهرهمند گردد و قرائت قرآن او تبدیل به نورى گرددکه او را بالا ببرد و حجابهاى نفسانى را در نوردد (34) .
نظر به اینکه قرآن به زبان مردم نازل شده است «و ما ارسلنا من رسول الا بلسانقومه» [ابراهیم،4] همه مردم باید قواعد و شرائط فهم و سخن را رعایت کنند و از اصولتفسیر در فراگیرى قرآن پیروى نمایند.
8. نتیجه
سخن گفتن خداوند به صورت سرى با بندگان خاص افزون بر پیامهاى عمومى و بهکارگیرى رمز و راز در حروف مقطعه یا بطن که فقط در دسترس محرمان اسرار وراسخون در علم قرار دارد، منافاتى با همگان بودن فهم قرآن و اختصاصى نبودن فهمقرآن ندارد.
درک بطن و اسرار قرآن علاوه بر آشنایى با قواعد و مقدمات تفسیر نیازمنداطلاعات بیرونى یا مرتبه خاصى از طهارت نفس وزدودن موانع مىباشد. بین ظاهر وباطن نوعى ارتباط برقرار است که کشف آن در دسترس محرمان اسرار قرآنمىباشد[21].
زبان قرآن، زبانى آشکار و همگانى و فهم آن عمومى است و بر اساس زبان عرفو محاوره مردم تنظیم شده است[22]; لکن بدون تسلط بر قواعد زبان عربى و اطلاع ازمفردات و معانى الفاظ قرآن و نیز تحجر در کشف شیوه عمومى فهم عقلا و در نهایتبدون آگاهى از مخصصات و مقیدات و مانند آنها در آیات و روایات نمىتوان بهاستنباط و برداشت از قرآن پرداخت و پرداختن به فهم دقیق و استنباط از قرآننیازمند اجتهاد و جهاد علمى و عملى است [23].
پىنوشت:
1) در روایات فراوانى چنین آمدهاست که به قارى قرآن گفته مىشود: قرآن بخوان و بالا برو; پس هر آیهاىکه مىخواند، پلهاى بالا مىرود[20].
منابع
1. خمینى (امام); صحیفه نور، ج19، ص171 - 172.
2. همو; تفسیر سوره حمد، چ1، قسم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، 1375ش، ص165.
3. همو; کشف الاسرار، ص234.
4. همو; آداب الصلوة، ص184.
5. مجلس; محمد باقر; بحارالانوار، ط2، بیروت، مؤسسة الوفا، ج89، ص19 و 107.
6. خمینى (امام); تفسیر سوره حمد، ص165 و صحیفه نور، ج 19، ص171.
7. همو; صحیفه نور، ج19، ص251.
8. همو; تفسیر سوره حمد، ص173.
9. همو; صحیفه نور، ج14، ص251.
10. همو; تهذیب الاصول، به قلم جعفر سبحانى، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج2، ص95.
11. همان.
12. همو; کشف الاسرار، ص47.
13. همو; آداب الصلوة، ص194.
14. همان 208.
15. همو; صحیفه نور، ج20، ص20.
16. همو; آداب الصلوة، ص31.
17. همو; صحیفه نور، ج19، ص211 با حذف و تصرف اندک.
18. همان، ج14، ص253 با حذف و تصرف اندک.
19. همو; آداب الصلوة، ص31.
20. کلینى، محمد بن یعقوب; اصول کافى، ج2، ص603.
21. خمینى (امام); تفسیر سوره حمد، ص167 و همو; آداب الصلوة، ص22181. همو; صحیفه نور، ج19، ص251 و ج14، ص251 و همو; آداب الصلوة، ص208.
23. ر.ک; هادوى، مهدى; مبانى کلامى اجتهاد، ص307 - 297.
http://www.al-shia.com/html/far/books/majalat/32/02/09.htm
استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم و فارغ التحصیل از دانشگاه تهران در همین رشته و استاد حوزه علمیه قم
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 21262
کل یاداشته ها : 19