سفارش تبلیغ
صبا ویژن


شماره صفحه در مجله: 34
پدیدآورنده:حجة الاسلام محمد جواد حیدری کاشانی ،

خلاصه:
 

کلمات کلیدی:
،
قسمت پنجم

این دیدگاه چند بخش دارد که عبارتند از:

الف: معیار و ملاک و میزان بودن عقل
عقل معیار و میزان اثبات مبدء و معاد و اصل وحی می‏باشد و وحی هم در این موردبا عقل مخالفتی ندارد و در نتیجه سخنی از سنجش میان عقل و وحی در این مورد به‏میان نمی‏آید زیرا شریعت و وحی هرگز نمی‏توانند با اصول و مبادی عقلی که‏خود بدان اثبات گشته‏اند مخالفتی کنند زیرا اگر بخواهد مخالفتی داشته باشد به‏اصل وحی هم سرایت‏خواهد کرد و در نتیجه حکم عقلی در اثبات اصل نبوت و وحی دچاراشکال خواهد شد.

به عنوان مثال: وحی نیز مانند عقل، شرک و بت‏پرستی را ترویج نمی‏کند و اگر کسی‏که داعی نبوت دارد به ترویج‏شرک بپردازد آن را بهترین دلیل بر کذب ادعای اومی‏داند آن چه وحی در این محدوده بیان می‏کند همان گنجینه‏های مدفونی است که درعقول انسان‏ها ذخیره شده است و پیامبران الهی پی در پی آمدند تا آن گنجینه‏ها وگوهرهای گران‏بها را که عقل هر عاقلی بدان حکم می‏کند بر آدمیان آشکار سازند «ویثیروا لهم دفائن العقول‏» عقل در پرتو نور افشانی وحی، به حقیقت‏خود نائل‏می‏گردد عقل و وحی دو مرتبه از هدایت الهی هستند، هر دو حجت الهی هستند بدون آن‏که یکی سر مخالفت‏با دیگری داشته باشد.

ب: مصباح و چراغ نورانی بودن عقل
عقل است که احکام شریعت را بر ما مشخص می‏سازد و حجیت عقل محدود به امور خارج ازشریعت نیست‏بلکه در درون شریعت نیز حضور دارد و بسیاری از احکام شریعت‏با عقل‏به دست می‏آید به همین جهت عده‏ای از فقهای امامیه عقل را به عنوان یکی از ادله‏اربعه و منابع استنباط احکام شرعی شمرده‏اند و از آن به عنوان چهارمین منبع فقهی‏در کنار کتاب و سنت و اجماع یاد کرده‏اند. نقش عقل در این مورد یا به صورت‏استدلال‏ها و براهین عقلی برای فهم و کشف حکم شرعی است و یا مانند کتاب و سنت،ابزارها و منابعی را برای دریافت احکام شرعی ارائه می‏دهد.

ج: مفتاح بودن عقل نسبت‏به شریعت
بعد از آن که عقل به عنوان مصباح و چراغ پرنور، احکام شریعت را شناخت و آن‏را در افق هستی خود به صورت مفاهیم کلی و مجرد و ثابت‏برهانی کرد بااستدلال و کاوش عقلی پیرامون ره آورد وحی به تحقیق می‏پردازد و در باب عبادات‏و معاملات، به احکام و تکالیف دست می‏یابد و به حلیت و حرمت‏بعضی از موارد درنزد شریعت آگاه می‏گردد و مستند عقل در این مسائل علاوه بر اصول برهانی و عقلی،کتاب و سنت و اجماع کاشف نیز می‏باشد البته عقل، قادر بر شناخت اسرار وحقایق مرموز شرع نیست‏برای این که اسرار احکام شرعی مربوط به جهان غیب است‏و از قلمرو عقل که مدرک کلیات است‏به دور است، آن جا که عقل می‏تواند درک‏کند اصل عدم مخالفت احکام شرعی با اصول کلی عقلی است اما هماهنگ بودن عقل باجزئیات احکام شرعی از عهده عقل خارج است و آن چه از ملاکات و خصوصیات‏احکام شرعی ادراک می‏کند به برکت وحی الهی است.

د: وحی به عقل نور می‏دهد
آفریدگاری که برای روشن نمودن عالم محسوس، چرا خورشید را آفریده است، برای‏روشنایی دادن به دیده عقل هم چراغ وحی را به وجود آورده است.

عقل از درک بسیاری از امور عاجز و ناتوان است و به همین جهت ضرورت وحی و نبوت‏و فلسفه آن روشن می‏گردد.

در قرآن کریم و جوامع روایی اسلام، وحی به عنوان چراغ و مصباحی که به دیده عقل‏نور می‏دهد معرفی شده است، وحی با دستگیری از عقل انسان، رشد و تکامل انسان رادر همه جوانب تضمین می‏کند. بسط این بحث در فلسفه نبوت مطرح می‏شود، در این‏جا به‏چند نمونه از آیات و روایاتی که این حقیقت را تبیین می‏کند اشاره می‏کنیم:

خداوند متعال در آیات مختلفی خطاب به پیامبر اسلام(ص) می‏فرماید: ما وحی و کتاب‏آسمانی را به سوی تو فرستادیم تا مردم را از تاریکی‏ها خارج کنی و به روشنایی‏وارد سازی «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور» از این آیه‏شریفه استفاده می‏شود که کتاب خدا و وحی به دیده عقل نور می‏دهد و مردم را ازتاریکی‏های مهلک و ظلمات خطرناک و گمراهی و تباهی به نور هدایت و سعادت رهنمون‏می‏سازد.

در آیات مختلفی وحی الهی به عنوان نور روشنگر معرفی شده است و با آیاتی مانند«و انزلنا الیکم نورا مبینا» و «قد جاءکم من الله نور و کتاب مبین‏» بدان‏اشاره شده است، پیامبر اسلام(ص) قرآن را به عنوان چراغ هدایت و جایگاه نور حکمت‏معرفی می‏کند و می‏فرماید: «فیه مصابیح الهدی و منار الحکمه; در قرآن چراغ‏های‏هدایت و جایگاه نور حکمت است‏» و امام علی علیه السلام درباره وحی می‏فرماید:

«جعله الله... نورا لیس معه ظلمه‏» خداوند قرآن را (بزرگترین وحی الهی) نوری‏قرار داده است که با آن تاریکی و ظلمت نیست و به مصباح و چراغ بودن وحی برای‏عقل در منابع ما با عبارت‏های زیر اشاره شده است:

حضرت علی(ع) می‏فرماید: «افضل الذکر القرآن به تشرح الصدور و تستتر السرائر;بهترین ذکر، قرآن است که با آن، ظرفیت فکری و روحی انسان گسترش می‏یابد و درون‏انسان روشن می‏گردد».

و امام حسن علیه السلام می‏فرماید:

«فیه مصابیح النور و شفاء لما فی الصدور; در قرآن چراغ‏های نور و درمان‏بیماری درونی است‏».

و شاید سر این که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم مرتب این دعا رامی‏خواند که «اللهم نور بکتاب بصری‏» همین نکته باشد که وحی و کتاب الله چراغ‏پرنور عقل است و به همین جهت‏حضرت امیر علیه السلام و همه معصومین علیهم‏آلاف التحیه والثناء در هنگام ختم قرآن با تمام وجود از درگاه ایزد منان‏می‏خواستند که «اللهم... نور بالقرآن بصری‏» آری اگر نور وحی و قرآن نباشدانسان نمی‏تواند با چراغ عقل به مقصود و هدف برسد و سعادت ابدیه و نجات سرمدیه‏خود را تامین کند.

ضرورت وحی و عصمت آن و اعتبار وحی توسط عقل اثبات می‏شود
وحی آسمانی: عبارت‏است از مشاهده همه حقایق و معانی که در تامین حیات معقول انسانی موثر می‏باشدبه وسیله علم حضوری و نیز ادراک کامل آن‏ها بعد از فرود آمدن به صورت مفهوم ومسموع با علم حصولی.

اگر وحی بودن مطلبی، قطعی باشد، حقیقت‏بودن آن نیز قطعی و یقینی خواهد بودزیرا که «مبدا فاعلی‏» وحی خداوند علیم است که در حریم علم او جهل و نسیان وغفلت راه ندارد و پیک وحی الهی، فرشته عالم و امین است و «مبدا قابلی‏» وحی،قلب معصوم پیامبر(ص) است، بنابراین کوچک‏ترین احتمال خلاف در وحی قطعی، نمی‏رود که‏از آن به عصمت وحی تعبیر می‏کنند عقل فلسفی که بر پایه بدیهیات اولی از راه‏تحلیل یا ترکیب، استدلال قطعی دارد ضرورت وحی الهی و اصل تحقق آن در جهان هستی وعصمت وحی را از خطا و سهو و نسیان و اشتباه و نزاهت وحی را از هوی و هوس کاملاتبیین می‏کند و اعتبار وحی قطعی را برهانی می‏نماید و اگر دلیل نقلی (وحی ظنی) باسندی قطعی ولی دلالت ظنی بر مطلبی بالعموم تبیین یا بالاطلاق دلالت داشت و برهان‏یقینی بر خلاف آن بود، دلیل قطعی را بر دلالت ظنی مقدم می‏داریم و از عموم و اطلاق‏آن رفع ید می‏کنیم اگرچه سندش قطعی باشد.

ویژگی‏های وحی یقینی و قطعی
تعریف وحی قطعی و یقینی: در تعریف وحی سه ویژگی و خصوصیت لازم است:

1- وحی قطعی آن است که چیزی به طور قطعی و یقینی، صدورش از معصوم ثابت‏شود.

2- دلالت آن بر محتوای خود به صورت نص و قطعی باشد که هیچ احتمال خلافی در آن‏راه نیابد.

3- بیان آن مطلب هم برای ابلاغ حکم حقیقی باشد نه به عنوان تقیه و مانند آن واگر مطلبی این سه ویژگی را نداشت وحی مظنون است نه مقطوع، بنابراین اگر صدور یک‏کلامی از معصوم، قطعی نبود یا صدورش به صورت فعلی و صد درصد بود لکن دلالت آن برمحتوی ظنی بود یا این که جهت صدور آن برای بیان نمودن حکم، واقعی و قطعی نبودوحی قطعی نخواهد بود و اگر با عقل قطعی تعارض کند، طرد خواهد شد و این در صورتی‏است که امکان نداشته باشد که آن را تاءویل کنیم و اطلاق و عمومش را تقیید یاتخصیص بزنیم.

وحی قطعی با عقل، تعارضی ندارد
همان طوری که تعارض بین دو دلیل قطعی محال‏است و بر فرض تحقق علاجی ندارد وهمان طور که تعارض بین دو وحی قطعی ممکن نیست و بر فرض وقوع درمانی ندارد،تعارض بین عقل قطعی و وحی قطعی نیز محال است و بر فرض تحقق، علاج ناپذیر است‏زیرا مرجع و بازگشت تعارض دو دلیل قطعی به این است که یک دلیل قطعی با خودش‏معارض باشد و معارضه یک دلیل قطعی با خودش به اجتماع دو نقیض و «تقابل سلب وایجاب‏» منجر می‏شود که بطلان آن از بدیهیات اولیه است.

اشکالات علامه طباطبایی بر اندیشمندان غربی پیرامون عدم اعتماد به مبانی عقلی
علامه طباطبایی با اشاره به کلام عده‏ای از دانشمندان غربی مبنی بر عدم اعتماد به‏مبانی عقلی و براهین فلسفی به دلیل ایشان اشاره می‏کند و می‏گوید:

دلیل ایشان این است که غالبا مطالب عقلی محض غلط از آب درمی‏آید و براهین‏فلسفی به خطا می‏انجامد و معیاری که خطای آن را از صوابش جدا کند در دست نیست‏چون معیار اساسی حس است و حس تجربه هم به دامن کلیات عقلی نمی‏رسد زیرا سر و کارحس تنها با جزئیات است‏بنابراین وقتی معیار حس به براهین عقلی راه نداشت تاخطای آن را از صوابش جدا کند، دیگر چگونه می‏توان به براهین عقلی اعتماد کرد.

سپس علامه طباطبایی بعد از ذکر دلیل دانشمندان غربی ایراداتی به صورت زیر واردمی‏سازد:

1- اینان با تکیه بر مقدمات عقلی (نه حسی) عدم اعتماد به عقل را ثابت نمودندغافل از آن که اگر مقدمه آنان صحیح باشد نتیجه آن فاسد است.بقیه در صفحه‏37

2- خطا و غلط در حس کمتر از خطا در عقلیات نیست و اگر صرف خطا باعث‏شود تا برمبانی عقلی اعتماد نکنیم باید باب علوم حسی را نیز تخطئه کنیم.

3- در علوم حسی نیز تشخیص و تمییز خطا از صواب، با ضوابط و قیاس‏های عقلی صورت‏می‏گیرد و حس و تجربه تنها یکی از مقدمات دلیل عقلی است.

4- علم به صحت تجربه در علوم تجربی از طریق عقل و حکم عقلی ممکن است نه حس وتجربه، زیرا اگر تجربه اثباتش با تجربه دیگر باشد هر تجربه‏ای تا بی‏نهایت‏برای‏اثبات فقط امور جزیی را که در هر لحظه قابل تغییر و تبدیل است درک می‏کند درحالی که علوم حتی علوم حسی و تجربی، کلیات را به دست می‏دهند و اصلا جز برای به‏دست آوردن نتایج کلی به کار نمی‏رود و مدرک کلیات، عقل است نه حس و تجربه.

علامه طباطبائی در موارد مختلفی به اقسام گزاره‏های دینی (گزاره‏های عقلی یافلسفی، گزاره‏های تجربی، گزاره‏های نقلی، تاریخی، گزاره‏های ارزشی، گزاره‏های‏توصیفی) در قرآن اشاره کرده است و ضمن بیان معرفت‏حسی و معرفت الهامی و معرفت‏شهودی در کنار معرفت فلسفی و عقلی به منابع تعقل و تعلق تفکر و تدبر (توحید،نبوت، معاد، تاریخ، احکام، ماهیت دنیا، تسخیر امور برای انسان، امور اقتصادی وامور اجتماعی می‏پردازد که خود مقاله‏ای مستقل می‏طلبد. 
 http://www.hawzah.net/Hawzah/Magazines/MagArt.aspx?id=15784


مشخصات مدیر وبلاگ
دکتر محمد جواد حیدری خراسانی[0]
 

استادیار گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه قم و فارغ التحصیل از دانشگاه تهران در همین رشته و استاد حوزه علمیه قم


لوگوی وبلاگ

عناوین یادداشتهای وبلاگ
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 28
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 21257
کل یاداشته ها : 19

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ